• پنج شنبه 6 دی 03


تو اي آهن كه خود را آلت جور و جفا كردي

4958
2

تو اي آهن كه خود را آلت جور و جفا كردي

نكردي هيچگه جوري كه در دشت بلا كردي

ز حرف اولت اي آهن آه آمد پديد از آن

كه عالم را سياه از ناله خير النساء كردي

حروفت بانوا آمد مقابل زانكه عالم را

ز قتل بينوايان تا قيامت در نوا كردي

سوا گشتي تو تا از سنگ اي سنگين دل از جورت

بجاي اشك خون جاري ز چشم ما سوا كردي

شدي گه خنجر و در دست شمر دون نمودي جاي

بده ضربت جدا راس حسين را از قفا كردي

گهي شمشير كين گشتي و كردي چارده جا شق

سر شاهي كه جا هر دم بدوش مصطفي كردي

گهي گشتي سنان و با سنان همدست گرديدي

دم مردن به پهلوي حسين تا سينه جا كردي

نمودي خويش را گه نعل از ضرب سم مركب

تن فرزند زهرا را بسان توتيا كردي

شدي گه پاره تيغ و شدي با ساربان همدم

جدا دست حسين از بند تو از راه جفا كردي

شدي گه تيغ و كردي قوم حق نشناس را ياري

دو دست حضرت عباس را از تن جدا كردي

گهي گشتي سلاح رزم اندر بزم شاه دين

زخون رنگين دو دست قاسم پا در خبا كردي

نمودي خويش را گاهي عمود و فرق اكبر را

بيك ضربت دو تا همچون سر شير خدا كردي

شدي گه نوك تيز و از كمان حرمله جستي

بچالاكي بحلق اصغر بي شير جا كردي

گهي زنجير گرديدي براي بازوي زينب

گهي غل گشته عابد را بصد غم مبتلا كردي

ز آهن جوديا قطع سخن كردي نميدانم

مگر ياد از سر ببريده و طشت طلا كردي
 

مرحوم ميرزا عبدالجواد جودي

  • سه شنبه
  • 17
  • آذر
  • 1388
  • ساعت
  • 17:31
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران