• دوشنبه 3 دی 03


شعر شهادت حضرت عباس(ماهم چرا در این شب یلدا گرفته ای)

1694
1

ماهم چرا در این شب یلدا گرفته ای
پشتم شکسته ای و به خون جا گرفته ای
هارون من که تکیه گهم شانه های توست
جانی که مانده در تن موسی گرفته ای
بیهوده نیست دست تو اعجاز می کند
عمریست پای درس ادب پا گرفته ای
در پای من نفس زده ای و اجر خویش را
از ریشه های چادر زهرا گرفته ای
سروم رشید بودی و حالا رشید تر
ای پاره پاره وسعت صحرا گرفته ای
لب را به هم مزن جگرم چاک تر مکن
پا بر زمین مکش نفسم را گرفته ای
خبر تو خیمه ها پخش شده دست عمو بریده
رنگ عمه پریده واویلا واویلا
قد بابا خمیده واویلا واویلا
کجا بودی ای عمو جان
قاتلت با من همسفر شد
کجا بودی ای عمو جان
صه ی سیلی تازه تر شد
کجا بودی ای عمو جان
عشقت از روی ناقه افتاد
کجا بودی ای عمو جان
خواهرم در ویرانه جان داد
کجا بودی ای عمو جان
درد دل هام درمون نداره
کجا بودی ای عمو جان
زانوی عمه جون نداره
کجا بودی ای عمو جان
دست دشمن بود گاهواره
کجا بودی ای عمو جان
شد لباس من پاره پاره
 

  • سه شنبه
  • 8
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 8:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران