کنار دل و دست و دریا، اباالفضل!
تو را دیده ام بارها، یا اباالفضل!
تو از آب میآمدی مشک بر دوش
و من در تو غرق تماشا، اباالفضل!
اگر دست می داد، دل می بریدم
به دست تو از هر دو دنیا، اباالفضل!
دل از کودکی، از فرات آب می خورد
و تکلیف شب: آب، بابا، اباالفضل!
تو لب تشنه پرپر شدی، شبنم اشک
به پای تو می ریزم اما، اباالفضل!
فدک مادری می کند کربلا را
غریبی تو هم مثل زهرا، اباالفضل!
تو را هر که دارد، ز غم بی نیاز است
وفا، بعد از این، نیست تنها، اباالفضل!
تو با غیرت و آب و دست بریده
قیامت به پا می کنی، یا اباالفضل!
ابوالقاسم حسینجانی
- دوشنبه
- 22
- آذر
- 1389
- ساعت
- 14:51
- نوشته شده توسط
- سعید رضایی
ارسال دیدگاه