• دوشنبه 3 دی 03


شعر شهادت حضرت زینب(تو رفتی و قسمتم)

2934

تو رفتی و قسمتم
غریبی و درد و غم
اسباب دل تنگی و
اسارتم برا همه
قلب من به شور و شین
ذکر من غریب حسین
وای وای اسیر آهم  اسیر آهم
وای وای چه بی پناهم چه بی پناهم
من می میرم تا می بینم
خورشید نیزه ها سرت
انگشت تو رفته چرا
به همراه انگشترت
نداشتی کهنه پیرهن
شد گوییا بال و پرت
قلب من به شور و شین
ذکر من غریب حسین
وای وای اسیر آهم  اسیر آهم
وای وای چه بی پناهم چه بی پناهم
دست های سنگینشون
مرهم زخم یتیمات
کبود شده بعد از تو
بال و پر یا کریمات
پیکرت به خون رهاست
ماه من سرت کجاست
موندم غریب و بی یار غریب و بی یار
وای وای کجاست علمدار کجاست علمدار
عباس یا اباالفضل
از حرم زینب بیا
عباسم آخر کشته شد
پیکر سقای من
آخر به خون آغشته شد
در حسینیه ی تو برگ براتم دادن
وسط سینه زنی بود نجاتم دادن
مرده ای بیش نبودم که به دستور شما
تا مسیحا بشوم آب فراتم دادن

 

  • چهارشنبه
  • 9
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 16:5
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران