امام هست من ( نوحه دوم )
ای تمـام لشکـرم، ای علـی اصغرم
بهر قربانی تو را، سوی میدان میبرم
بر تو مینازم که تو، ششماهه سرباز منی
من سرافراز تو هستم، تو سرافراز منی
آخرین یارم علی، من تو را دارم علی
چشم خود را باز کن، راز دل، ابراز کن
بر سـر دوش پـدر، پـر بزن، پرواز کن
غنچۀ خندان من، از روی بیرنگت بگو
جان بابا هر چه میخواهد دل تنگت بگو
آخرین یارم علی، من تو را دارم علی
طوطی پربستهام، کودک دلخستهام
گوش کن تا بشنوی، گریۀ آهستهام
چشم خود را بر دو چشم نیمبازت دوختم
از تلظّیهای تو، آتش گرفتم، سوختم
آخرین یارم علی، من تو را دارم علی
ای تمام هست من، کودک سرمست من
تکیهگاهت شانه و قتلگاهت دست من
خنده کن بر روی دستم تا که سیرابت کنم
خنده کن تا با خدنگ حرمله خوابت کنم
آخرین یارم علی، من تو را دارم علی
دوش من سجّاده و، خون تو، آب وضو
باید از این خون دهم، روی خود را شستشو
یا بشو روی پدر را، با سرشک دیدهات
یا تبسم کن برایم، با لب خشکیدهات
آخرین یارم علی، من تو را دارم علی
ای ذبیح کربلا، گشته وقت بذلِ جان
این تو و این حجِّ خون، این منای عاشقان
حرمله در پیش رو دارد به کف، تیر و کمان
سینه بگشا تا نیاید گوسفند از آسمان
آخرین یارم علی، من تو را دارم علی
غلامرضا سازگار
- دوشنبه
- 22
- آذر
- 1389
- ساعت
- 15:2
- نوشته شده توسط
- مهدی نعمت نژاد
ارسال دیدگاه