هر جمعه سحر، آینه را پاك كنید
چون صبح گذشت، سینه ها چاك كنید
دستان غروب روی تقویم نوشت
این جمعه گذشت، هفته را خاك كنید
تا كی همه جا یخ زده تمثیل شود
از فصل خزان عصر تجلیل شود
رحمی به دل خسته ی تقویم كنید
تا باز بهار، سال، تحویل شود
امروز كه آیینه جوابش سنگ است
در ذهن زمانه عاشقی هم ننگ است
هر كس كه نداند تو خودت می دانی
آقا به خدا دلم برایت تنگ است
شاعر:میلاد عرفان پور
- پنج شنبه
- 10
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 17:29
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه