ای رشک قمر یوسف مه پاره کجایی ؟
وی قبله گه ثابت و سیار کجایی ؟
بر خرمن جان آتش هجران تو ای یار زد
شعله و سوزم من بیچاره کجایی ؟
مجنون صفت اندر طلبت واله و حیران
از خویش شدم بی خود و آواره کجایی ؟
دوشین ز وصالت خبرم داد
منادی بر بود مرا صبر به یکباره کجایی ؟
هم صحبت من بی تو در این دشت خطر بار
گه باد بهار است و گه استاره کجایی ؟
سر مست من از باده ی عشقت ز الستم
ز آندم که شدم وارد گهواره کجایی ؟
ناصر سر راه تو نشسته است دل افکار
با خیل محبان پی نظاره کجایی ؟
شاعر:ناصر منوچهر آبادی
- شنبه
- 12
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 9:6
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه