• دوشنبه 3 دی 03


شعر سینه زنی شهادت حضرت زهرا(تنها ماندم9

3063
2

تنها ماندم
تنها ماندم
رفتی زهرا من جا ماندم
من درشهر غم ها ماندم
راز خود به کس نگفتم
من زخم زبان شنفتم
با یاد قد کمانت
شب ها تا سحر نخفتم
منم آن خسته ی تنهای کوچه
میزنه آتیشم شب های کوچه
راز شبگردی و خونه نشینی
طعنه و خنده ی زن های کوچه
خدا نگهدار ای پرستوی علی
خدانگهدار زور بازوی علی
سرگردانم
سرگردانم
از داغ تو من حیرانم
تو دریایی من طوفانم
گرمای خونه چه سردی
ای یاس علی چه زردی
نگفتی حیدر می میره
دردل با من نکردی
زندگانی من خدانگهدار
ای جوانی من خدانگهدار
روزای خوش فتح خیبر و بدر
پهلوانی من خدانگهدار
خدانگهدار ای پرستوی علی
خدانگهدار زور بازوی علی
توخندیدی،هستی ام رو توپاشیدی
بعد ازآن خنده خشکیدی
ای وای از شب جدایی
یاد روز آشنایی
کاش میشد مادر زینب
باهم می شدیم فدایی
قرار مانبود بشی کبوتر
پاشو بازی نکن با قلب حیدر
بعدتو زینبت میشه بی معجر
حسن پاره جگر،حسین بی سر
خدانگهدار ای پرستوی علی
خدانگهدار زور بازوی علی

  • دوشنبه
  • 14
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 16:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران