رسیده ای کبوتر، موسم رهایی
شده پر از شراره،این شب جدایی
ببین که نیمه جونم،جان من کجایی
راهی شدی امشب ، رو شونه ی یارت
مسافر خسته، خدا نگهدارت
تو حاجت دلت رو،از خدا گرفتی
چه دردایی کشیدی،تا شفا گرفتی
از اون شبی که رو از،مرتضی گرفتی
ببین به سر کردم،خاک عزای تو
تا بازوتو دیدم ،مُردم برای تو
راهی شدی امشب ، رو شونه ی یارت
مسافر خسته خدا نگهدارت
- سه شنبه
- 15
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 5:19
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه