علی به امید دیدار
گریه كن، پهلوون من گریه كن
گریه كن ،به سامون من گریه كن
ریه كن، این قدر توی خودت نریز
گریه كن ،تو رو جون من گریه كن
خستگی هام مونده فقط، برات علی جان
جون من فدات علی جان
یعنی من یه چاه نمی شم
قربون اون اشكات علی جان
یادش بخیر، شونه به شونه ات بوده زهرا
تو خوشی ،میون غم ها
حالاچی، كه شده قدم
هم قد بچه هات علی جان
شكستند شاخه ی درخت عمر من و چیدن سیب كالم
چه فایده بودنم،نبودنم، حالا كه بر دوشت وبالم
گفتم به پات می شم پیر كه شدم،دیگه مهم نیست سن و سالم
اگه زحمتی نیست، یكم بلندتر بگو كه كردی حلالم
علی به امید دیدار
سرورم،من مگه از تو چی می خوام
حیدرم،جون تو جون بچه هام
چیزایی شنیدم كه جاشه بگم
عوض خدانگهدارم سلام
نگو كه ما دو مصرع بیتیم همیشه
قافیه ی كمم چی میشه
علی گل هجده بهارم،دیگه دراُمده زریشه
سنگی كه بر سر می خرید،رسول هستی
سنگی كه بر شكم می بستی
عوض دل تو سینشون بود،شكستن از من بار شیشه
اگر خونت مرتب نیست،ببخش، پای كنیزت لب گوره
ببین از چشم من ،اگر كه نون هایی كه پختم قدری شوره
نذاری سنگ قبر برام علی،خواهش یه سنگ صبوره
اذیت نمی شی تو كفن و دفن،كه جسم زهرا جمع و جوره
علی به امید دیدار
دستای یارم و بستند تو خونه
طناب دارم و بستند تو خونه
اینقدر بهم رسید اجر بابام
چهل نفر بارمو بستند تو خونه
تا در غدیر دست اباالحسن بلند شد
دستی به روی من بلند شد
بذار به پای هیزم هاشون
اگر دود از كفن بلند شد
شنیده ام خوردی زمین تو كوچه آقا
راه و كه گم نكردی آقا
راستی زمین وقتی می خوردی
بگو آه حسن بلند شد
برای آخرین بار بوسیدم،هر دو تا چشم حسنم رو
دیگه نمی شنوی كنار اون باغچه لالایی خوندنم رو
زینبم از رو گل های لباسم می شمرد زخم تنم رو
گفتم یه روز نتونی بشمری زخم گل بی كفنم رو
علی به امید دیدار
شاعر:مهدی اکبری
- سه شنبه
- 15
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 7:47
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه