مرو فاطمه،مرو فاطمه عشق علی
همسر صبور،مرغ مهاجر علی
خنده هات به زور،اونم به خاطر علی
بلا به دور،برو مسافر علی
وای
می سوزونی،اما نداری غرضی
جون می كنی، بازم داری نون می پزی
خنده می كنی، ولی لباتو می گزی
تا دیدم تو رو، شكر خدا گفتم از امیدی
بعد مدتی، دیدم كار خونه رو رسیدی
مرو فاطمه،مرو فاطمه عشق علی
تا راه می ری،همه می دن تو رو نشون
وقتی راه می ری،نیست توی زانوهات توون
وقتی راه می ری،نشون می ذاری رد خون
وای
وقتی می خوابی،برای حسین دلواپسی
وقتی می خوابی ،تو جنگ خون با نفسی
بس كه آب شدی، انگار تو بستر نیست كسی
وای
نگاهای تو، داره منو می كُشه ،فاطمه
زینب و ببین، كنار بستر خوشه ،فاطمه
مرو فاطمه،مرو فاطمه عشق علی
من و می كُشی ،ببین موهام شده سفید
جارو می كِشی، ولی می گی فضه كشید
بده دل خوشی، نگو روزه آخر رسید
وای
صدامون گرفت، بس كه باهم ناله زدیم
خنده ای بكن، برا علی مثل قدیم
نمی گم نرو ،ولی بیا با هم بریم
وای
ای كبوترم ،بال وپر خونی تو وا مكن
تنهام فاطمه، بیشتر ازاین تو منو تنها مكن
مرو فاطمه،مرو فاطمه عشق علی
شاعر:مهدی اکبری
- چهارشنبه
- 16
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 6:32
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه