می لرزد از غیرت زمین از قبر زین العابدین
چون گشته لرزان رکن دین از قبر زین العابدین
بی سقف ودیوارودراست مخروبه ای حزن آوراست
شب مرغ شب نالد حزین از قبر زین العابدین
ماه و نجوم آسمان ، بی خراب و حیرانند از آن
گویا عزا دارد زمین از قبر زین العابدین
بی فرش و بی کاشانه است گنجینه ای ویرانه است
خیزد غبار غم ببین از قبر زین العابدین
همچون گلی بی باغبان ، یا بوستانی در خزان
خونست قلب ناظرین از قبر زین العابدین
شد روح پیغمبر حزین ، زهرا بود زار و غمین
محزون امیرالمومنین از قبر زین العابدین
آخر چه شد اسلام ما ، آن فرّ و جاه و نام ما
پیداست حال مسلمین از قبر زین العابدین
ریزم به رخسار اشک و خون ، آخر نریزم اشک چون
دارم حسان داغی چنین از قبر زین العابدین
شاعر:حسان
- یکشنبه
- 20
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 13:16
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه