داغ غم های مدینه ، تازه شد در کنج زندان
یاد مادرمی کنم با ، ضربِ سیلی نگهبان
وا غریبا – واغریبا 2
من غریبم همچو حیدر ، چهره ام همرنگ مادر
یوسف آل عبایم ، در غل و زنجیر کافر
وا غریبا – واغریبا 2
در سیه چال بلایم ، گشته ام غرق مناجات
با دعایم بر دو عالم ، می گشایم باب حاجات
وا غریبا
واغریبا 2
باب عشق مبتلایم ، کشته زهر جفایم
الامان از ظلم دشمن ، من عزیز مصطفایم
وا غریبا
واغریبا 2
- یکشنبه
- 20
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 17:24
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه