شعر شام غریبان
یا حسین
ای پیکر برهنۀ بی سر، حسین من
آیا تویی عزیز پیمبر، حسین من؟
پیدا نمیکنم به تنت جای بوسهای
جز جای تیر و نیزه و خنجر حسین من
بگذار تا زنم به گلوی بریدهات
یک بوسه با نیابت مادر حسین من
ای بر تنت سلام، جواب سلام ده
از حنجر بریده به خواهر حسین من
زخم تنت ز حد تصَوّر، بوَد فزون
زخم دلت هزار برابر، حسین من
ترسم کشند دختر مظلومۀ تو را
او را نگیر اینهمه در بر حسین من
برخیز و بر مسافر شامت، اذان بگو
قرآن بخوان، در این دم آخر حسین من
من آن مسافرم که ز خون گلوی تو
کردم خضاب، جان برادر، حسین من
گر بیتو میروم سفر شام، غم مخور
همراه ماست شمر ستمگر حسین من
میثم ز سوز سینۀ ما شعله میکشد
دستش بگیر در صف محشر حسین من
غلامرضا سازگار
- پنج شنبه
- 25
- آذر
- 1389
- ساعت
- 7:14
- نوشته شده توسط
- مهدی نعمت نژاد
ارسال دیدگاه