متاب ای مه بر جهان که امشب، علیِ اعلی عزا دار است2
غــــــــــریبی در پشت درهای بستۀ حجره سر به دیوار است
ندا آید ز آسمـــــــــــــــــان که شامِ فراق و هنگام دیدار است
فروغ صبح جوانی در پیـــــــش چشم او چون شب تار است
فتاده تنها و دلخسته(2)، کتـــــــــــــــــاب عمرش شود بسته
آه و واویلا، آه و واویلا 2
بیــــا مادر در برم که دگر، نی نمانده مرا طاقتی بر تن 2
بیا مــــــــــادر در برم بنشین، غربتم بنگر، گریه کن بر من
بیا مادر من فـــدای تو و غصه های تو و روی گلگونت2
بیا تا من لحظه ای نهــــــم سر به سینۀ مجروح و پُر خونت
بیا مادر در برم امشب (2) بــــــــــــــه همراه عمه ام زینب
آه و واویلا
آه و واویلا
- دوشنبه
- 21
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 6:54
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه