ابا العطشان حسین
شب غریبی سر آمده، حبیب من با سر آمده حسین وآ آ آ
چو آتش، برایش، زبانه می گیرد،خدایا، یتیمم ،بهانه می گیرد
شب وصال پدر شده، دوباره وقت سحر شده ،خرابه محشر شده
اباالعطشان حسین
طلایه دار شهامتم ،شهیده ی استقامتم،حسین وآ آ آ
اگر با دلم غم، همه به جنگ آید، پدر جان ز دستم ، عدو به تنگ آید
به شام ویرانه دخترت شده علمدار لشکرت پرستوی پرپرم
ابالعطشان حسین
ه پا شده روضه ی سرت ، به پیش چشمان خواهرت حسین وآ آ آ
به بزم ، عزایت،نشسته ام بابا، ببین در، فراقت شکسته ام بابا
ز کاروان تا جدا شدم، به کعبه نی شدم، شبیه زهرا شدم
ستاره چین لب توأم ، فدایی ی امشب توأم حسین وآ آ آ
دلم به، غروب ، شبای پاییزم، به پای، تو قلب، شکسته می ریزم
به کوچه ها خورده ام زمین،گل سرم زخم سنگ کین،رخ کبودم ببین
ابالعطشان حسین
- چهارشنبه
- 23
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 6:34
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه