كاش از آمدن كوفه حذر مي كردي
از پي دفع خطر ترك سفر مي كردي
زير شمشيرم و از پرده دل مي گويم
كاش آهنگ سفر جاي دگر مي كردي
چاك مي كرد به تن پيرهن صبر ايوب
گر از اين شهر پر از فتنه گذر ميكردي
آب در دست من آغشته به خون مي گردد
كاش مي ديدي و احساس خطر مي كردي
روز پيش نظرت تيره تر از شب مي شد
گر بر احوال من خسته نظر مي كردي
پاره پاره بدنم گر ز ستم مي ديدي
جاري از ديده خود خون جگر مي كردي
قبل از آني كه شود كشته جوانت اي كاش
ديده را محو تماشاي پسر مي كردي
كاش از واقعه حرمله و تير و گلو
مادر غمزده اش را تو خبر مي كردي
ذكر روز و شب ((ژوليده)) بود بهر تو اين
كاش از آمدن كوفه حذر ميكردي
شاعر:ژولیده نیشابوری
- شنبه
- 26
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 13:27
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه