دلم راهی به سرداب مزارت می برد مسلم
بلدچی تو عاشق را زیارت می برد مسلم
نگو از عشق اینگونه که اینجا اهل رازی نیست
که بیپرواییَت بالای دارت می برد مسلم
وَ می دانی که فرجام قمار خانمان سوزت
تو را بی سر به استقبال یارت می برد مسلم
به هفتاد و دو مشتاق شهادت در رکاب عشق
سرت بالای دروازه بشارت می برد مسلم
برای این که راه کعبه بویی از خدا گیرد
شمیمت جاده ها را هم به غارت می برد مسلم
پس از سی روز ماندن بر سر دروازه خواهی دید
که دشمن خاندانت را اسارت می برد مسلم
شاعر:هادی جانفدا
- شنبه
- 26
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 14:19
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه