آری ای دوست مرا داغ عتابم کافی است
به دلم قهر و غضب وقت خطابم کافی است
دیگر از عدل عذابم مکن ای معدن فضل
شعله خجلت ذنبم به عذابم کافی است
مستحق غضب و قهر و عذابم اما
بی محلی تو یارب به جوابم کافی است
آه، رسوا مکنم نزد رئوس الاشهاد
زآنکه شرمندگی روز حسابم کافی است
باورم نیست ز اصحاب شمالم خوانند
پیش اصحاب یمین چشم پر آبم کافی است
خواهی ار از من نالان گذری در صف حشر
پیش چشمان علی ترک عقابم کافی است
شعله نار بر این چهره میفروز که خود
از گنه مانده بر این چهره نقابم کافی است
- یکشنبه
- 28
- آذر
- 1389
- ساعت
- 21:29
- نوشته شده توسط
- سعید رضایی
محمود رفیعی وردنجانی