من بندۀ روسیاهم
این کوه جرم و گناهم
این ناله و اشک و آهم
با تو سخن دارم امشب
یاربِّ یاربِّ یارب
با آن همه لطف و رحمت
از تو نکردم اطاعت
دارم به رخ اشک خجلت
ذکر توام بوده بر لب
یاربِّ یاربِّ یارب
ای خالق مهربانم
مسکینم و ناتوانم
بنگر که افتاده جانم
پیوسته در تاب و در تب
یاربِّ یاربِّ یارب
از تو عطا و کرامت
از من سرشک ندامت
از بیم قبر و قیامت
پیوسته هستم معذب
یاربِّ یاربِّ یارب
عزت ز تو ذلت از من
لطفی کن ای حی ذوالمن
این عبد آلوده دامن
گردد به کویت مقرب
یاربِّ یاربِّ یارب
ای رب مولی الموالی
بنگر که دارم چه حالی
تو خالق ذوالجلالی
من بندۀ تیره کوکب
یاربِّ یاربِّ یارب
جرمم بود بیشماره
دادم ز
- سه شنبه
- 4
- تیر
- 1398
- ساعت
- 11:11
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور