بی کس و یاورم میان این وادی غربت
یک قدم مانده تا لحظه ی پر فیض شهادت 2
دگر اجل شده – سایه ی بر سرم
کشته شدم ولی – به یاد اصغرم
وای واویلا 2 وای ابی عبدالله
می شوم راحت از این زندگی بدتر از زهر
گشته حیدر کشی رسم و رسوم مردم شهر 2
با نیزه و کمان – به هم رسیده اند
برای ساقی ات – نقشه کشیده اند
وای واویلا 2 وای ابی عبدالله
می زند بی حیا به سم استر نعل تازه
تا شود پیکرت به خاک و خون تشییع جنازه 2
به شهر بی کسی - دلم شکسته اند
تشنه به خون تو – همه نشسته اند
وای واویلا 2 وای ابی عبدالله
شاعر:رضا تاجیک
- شنبه
- 26
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 14:46
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
رضا تاجیک
ارسال دیدگاه