• دوشنبه 3 دی 03


شعر شب اول محرم حضرت مسلم(سوي کوفه ميا که پيچيده)

1417

سوي کوفه ميا که پيچيده
بوي غربت ميان هر کوچه
باز تکرار بي وفائي هاست
باز دستان بسته در کوچه
**
حسّ دلتنگي قفس دارد
آسمان کوچ کرده از اين شهر
عشق و احساس و عزت و غيرت
هم زمان کوچ کرده از اين شهر
**
اين قبيله چقدر بي دردند
بي حيائي ست خصلت کوفه
مشک‌ها طعم تشنگي دارد
و سراب است بيعت کوفه
**
غربت زائر غريبي را
به نظاره نشسته اند آقا
نيزه نيزه در انتظار تواند
همه پيمان شکسته اند آقا
**
در کمين نگاه مهتابند
بغض ها ، کينه ها ، کبودي ها
و براي تو نقشه ها دارند
کوفيان ، شاميان ، يهودي ها
**
دلشان را  ز کينه ي مولا
دم بدم پر گدازه مي کردند
دل من آه ارباً اربا شد
نعل ها را که تازه مي‌ کردند
**
دگر آقا چه خوب مي‌فهمم
ندبه ي بي جواب يعني چه
التماس نگاه لب تشنه
ناله ي آب آب يعني چه
**
ندبه هايي غريب مي بارد
صحنه هايي عجيب را ديدم
پرده افتاد ! در همين کوچه
سر شيب الخضيب را ديدم
**
گرد خورشيد خون گرفته ي عشق
نيزه ها ازدحام مي کردند
سنگ ها بر لبي ترک خورده
بوسه بوسه سلام مي کردند
**
سوي کوفه ميا که پيچيده
بوي غربت ميان هر کوچه
مي شود باز داغ ها تکرار
داغ دستان بسته در کوچه
 
شاعر:یوسف رحیمی

  • شنبه
  • 26
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 16:8
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران