مي وزد با ترانه هاي زلال، كوچه كوچه نسيم عاشورا
مي رسد عطر لاله هاي بهشت، صبحدم با شميم عاشورا
من و سلواي روح مي آيد، از نهان خانه هاي رؤيايي
آسمان غرق مي شود يكسر، در هواي نعيم عاشورا
دشت در دشت راز مي رويد، پاي دل مي رود فرو در عشق
باغ در باغ پهن مي گردد، رنگ در رنگ اديم عاشورا
باز در آسمان پرنده ي دل، مي گشايد دو بال پروازش
مي رود مي رود كه تا باشد، چند روزي مقيم عاشورا
همنشين شلاله هاي سحر، همره سَروهاي سوخته پر
مي نشيند كنار خاكستر، خوش به حال نديم عاشورا
خلوت و اشك و آه و راز و نياز، غربت و شور و حال و سوز و گداز
ايستادن ميان خون به نماز، پا به پاي زعيم عاشورا
هرچه پژمردگي ست مي ميرد، عشق جاني دوباره مي گيرد
نور در نور، وصل مي جوشد، با كلام كليم عاشورا
يك نفر گرچه ياد عهد الست، آمد از راه و بي خبر بشكست
بايد امروز اي بقا نگسست، ياد عهد قديم عاشورا
- یکشنبه
- 27
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 5:13
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه