مـحــرم آمــده در کـوچــه هـا عـلـم بزنیـد
میـان سیـنـه خـود عـاشـقـان حـرم بزنیـد
کتیـبـه هـای حسـینـیــه عـطــر غــم دارد
دوبـاره بیتـی از آن شعــر محتشـم بزنیـد
حسین رمز نجات است و سرنوشت بشر
بـه دسـت شــاه وفــا زنـدگی رقـم بزنیـد
شکــست خـورده عشـق مجـازی وب هـا
بسـاط عشق زمینـیِ خـود به هـم بزنیـد
شکــست خورده طـوفــان کـربـلا بـاشـیـد
بـه سـیــنــه مـهــر عــزاداری و الـم بزنیـد
و با شمـام که مستی برایتـان فخر است
رهـــا کـنـیــد مـحــرم، اگــر نـه کـم بزنیـد
اگــر سـرود بـه لـب ، جــز نـوای او داریــد
کنـیــد تــرک و ز مــولا حسیـن دم بزنیـد
حسیـن حسیـن بخـوانـیــد در مـحــرم او
طـنـیــن غـم بـه نـواهـای زیـر و بـم بزنیـد
محـرم است چو محسن شوید شاعر او
ورق زنــیـــد بــه دفـتــر از او قـلـــم بزنیـد
شاعر:سید محسن حبیب الله پور
- یکشنبه
- 27
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 6:50
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه