بازهم بساط روضه دلبر فراهم است
هر ماه من ز داغ تو ماه محرم است
تا پرچم حسینیه های تو را زدند
بر گوشه گوشه دل من نقش پرچم است
آب خوشی ز گلویم نمی رود پایین
آبی که قطره قطره آن پر زماتم است
آتش زده نمک روضه ات به این عالم
از روضه تو صحن دو چشمم پراز نم است
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
وقتی سرت به جبهه به خط مقدم است
دیدم عدو پشت سرت حرف می زند
حرف از سنان و نیزه و یک جسم درهم است
دیدم که جزم کرده عدو عزم خویش را
دیدم برای قتل تو خنجر مصمم است
ففواره می زند این خون سرخ تو تا عرش
والله خون سرخ تو شرف عرش اعظم است
حرفم خلاصه و ای محتشم بخوان
بازین چه شورش است که درخلق عالم است
- یکشنبه
- 27
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 15:27
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه