در کربلا چو غافله غم گشود بار
از غم هزار غافله آمد در آن دیار
آمد هلال ماه عزا در عزا شدند
بدران آسمان ولایت هلال وار
نیلی شد از عزا رُخ نیلگون اهل بیت
رویش سپید باد سپهر سیاه کار
لشگر همی رسید گروه از پی گروه
دشمن همی ستاد قطار از پی قطار
شاه هجاز را ز وفا کس نشد معین
میر عراق را ز جفا کس نگشت یار
استاد بهر خواری یک شه هزار خیل
آماده بهر کشتن یک تن دو صد هزار
از مویه رفت از دل اهل حرم شکیب
از گریه رفت از تن آل نبی قرار
لب تشنه گشت آل نبی و ز برایشان
آبی نبود جز دم شمشیر آب دار
خوردندآب از دم شمشیر و تیر خصم
پیران سالخورده، طفلان شیر خوار
آن دم بر اهل بیت نبی کار زار شد
کآماده گشت سبط نبی بهر کارزار
شاعر:مدرس اصفهانی
- دوشنبه
- 28
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 8:58
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه