موسم روییدن سرها به روی نیزه هاست
آن چه می ریزد به روی خاک ها خون خداست
فصل ضرب تازیان با خیزران روی لبان
فصل پنهان کردن خورشید در طشت طلاست
فصل نیلی گشتن صورت ز ضرب سیلی است
فصل پرپر گشتن گل ها به زیر دست و پاست
نالهٔ طفلان هنوز از خیمه ها آید به گوش
بارالها ساقی عطشان ابافاضل کجاست
یارب اندر شهر کوران کُشته می گردد چراغ
آن چراغی که پیمبر گفت مصباح الهداست
آن حسینی که پیغمبر خواند کشتی نجات
در ستیز حق و باطل غرق گرداب بلاست
نوح اگر شد ناخدا دیگر ز طوفان ها چه غم
اسوه صبر و تحمل زینب اکنون ناخداست
تا ابد ورد لب مرغ سحر دانی که چیست؟
کل یوم عاشورا و کل ارض کربلاست
- دوشنبه
- 28
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 9:9
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه