• جمعه 2 آذر 03


شعر ورود به محرم(باز طوفانی شده دریای دل)

1361

باز طوفانی شده دریای دل
موج سر بر ساحل غم می زند
باز هم خورشید رنگ خون گرفت
بر زمین نقشی ز ماتم می زند
باز جام دیده ها لبریز شد
باز زخم سینه ها سر باز کرد
در میان ناله و اندوه و اشک
حنجرم فریادها آغاز کرد
می نویسم شرح این غم نامه را
داستان مشک و اشک و تیر را
می نویسم از سری کز عشق دوست
کرد حیران تیغهٔ شمشیر را
گوئیا با آن همه بیگانگی
آب هم با تشنگان بیگانه بود
در میان آن همه نامردمی
اشک آب و دیده ها پیمانه بود
تیغ ناپاکان برآمد از نیام
خون پاکی دشت را سیراب کرد
خون خورشید است بر روی زمین
کآسمانِ تشنه را سیراب کرد
می شود خورشید را انکار کرد؟
زیر سم اسب ها در خاک کرد؟
می شود آیا که نقش عشق را
از درون سینه هامان پاک کرد؟
گر نشان عشق را گم کرده ایم
در میان آتش آن خیمه هاست
گر به دنبال حقیقت می رویم
حق همین جا حق به روی نیزه هاست
گریه ها بر حال خود باید کنیم
او که خندان رفت چون آزاد شد
ما سکوت مرگ باری کرده ایم
او برای قرن ها فریاد شد
بازهم در ماتم روی حسین
باز هم در سوگ آن آلاله ایم
یادتان باشد حیات عشق را
وام دار خون سرخ لاله ایم


 

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 9:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران