سربند:
ای منتقمِ خونِ ، ثارالله لَکَ لَبِّیک
آجَرَکَ الله مولا ، فِی مُصیبَتِ جَدِّک
گریه می کنی توو روضه ها از غمِ حسین
هر شبانه روز رو دوشِته پرچمِ حسین
هستی بانیِ عزای مُحَرَّمِ حسین
گریه از اشک زینب / واسه اون جسم عریان
گریه واسه خُشکیِ / لبهای شاهِ عطشان
یا حسین یا ثارالله ۴
چشمایی که لبریزِ ، اشک و احساس و درده
باز دوباره گریونه ، امشب بیتابم کرده
گریه می کنم هرجایی که اسم تو بیاد
دعوتم اگه واسه اینه مادرت می خواد
پیرهنِ سیاه چِقَدِه به نوکرات میاد
این پیراهنیه که / مادرت زهرا داده
ویرونه ی قلب من / با غم تو آباده
لبیک یا ثارالله ۴
به احسان تو چشمم ، به دامان تو دستم
هرجا که اسمت باشه ، تا پای جونم هستم
گریه می کُنن از غم تو کُلِّ کائنات
آسمونی ها زمینی ها توی کربلات
وقتی حضرتِ زهرا روضه می خونه برات
الحمدلله آقا / مابینِ قلبم جاته
هرچی خیر و برکته / توو بزمِ روضه هاته
لبیک یا ثارالله ۴
- پنج شنبه
- 27
- مهر
- 1402
- ساعت
- 22:9
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
بهمن عظیمی
ارسال دیدگاه