آتش زدن در و دیوار
یه مادر میون شعله ها گرفـتار نفسا شو گـرفته مسمار
شـده دنیا براش تیره و تار
بین در و دیوار ، بین در و دیوار
دسته دسته هیزم وقتی شعله ور شد دخـتر پیمبر شکسته تر شد
داغ محسن و دید و خونجگر شد ، وای وای
شعله ها به دورش می پیچید حرمتش رو آتیش نمی دید
نالـه شو خدا هـم می شنید
یا فضه خذینی
******
خدایا بایـد از تازیونه پرسید که چرا مـادرم نمیدید
خودش و روی خاکا میکشید
بین در و دیوار ، بین در و دیوار
کاش میشد که امشب روضه خون بخونه از یه مادری که قدش کمونه
از دل یه کـوچه که غرق خونه ، وای وای
وای که میخ درخوب میدونه مادرم چـرا نیمه جونه
بـیـن درب و دیوار میخونه
یا فضه خذینی
شاعر : محسن طالبی پور
- سه شنبه
- 29
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 9:32
- نوشته شده توسط
- feiz
ارسال دیدگاه