آتش زدن در و دیوار
بین دیوار و در محشر به پا شد وامصیبت وامصیبت
دخت خیرالوَری جانش فدا شد وامصیبت وامصیبت
محســن ششماهه ی او کشته شد از ظلم و کینه
روی زهـرا گشتـه نیلی آفریــن بــر تـو مـدینه
آه و واویلا واویلا
******
ای مدینه بگو آخر چه کردی با گل زیبای احمد
چون که زد ناله زهراپشت آن در، زار و نالان شد محمّد
دختـرم بـا نوگل خود ای خدا جان داده آنجا
مرتضی با دست بسته از نفـس افتـاده آنجا
آه و واویلا واویلا
******
پشت در با گل حیدر چه کردند در میان دود و آتش
زینبش دیده با مادر چه کردند در میان دود و آتش
بیـن آن دیـوار و در بـا صوت جانسوز و حزینی
چون فتـاد از پـا به ناله گفتـه یـا فضّـه خُزینی
آه و واویلا واویلا
شاعر : امیر عباسی
- سه شنبه
- 29
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 16:8
- نوشته شده توسط
- feiz
ارسال دیدگاه