• پنج شنبه 1 آذر 03

 محمود اسدی

(غزل)حامی علی/مادر به سختی از جلوی در بلند شد

1087
2

مادر به سختی از جلوی در بلند شد
تنها برای یاری حیدر بلند شد

سیصد نفر حریف نبودند و،دومی
پایش به سمت پهلوی مادر بلند شد

بهر کمک برای علی بین کوچه رفت
یک دفعه دست قنفذ کافر بلند شد

از ضربه ی غلاف شکست استخوان دست
از درد آه دخت پیمبر بلند شد

دست شکسته طاقت شانه زدن نداشت
دستش برای شانه به یک سر بلند شد

آرام شانه می زد و آهسته می گریست
با یاد قتلگاه ز بستر بلند شد

گیسوی شانه کرده ی او را به هم زدند
بر تل صدای ناله ی خواهر بلند شد

وقت غروب بود و همه دست می زدند
ول کن نبود شمر و در آخر بلند شد

تا فاطمه رسید،حسین غریب هم
در قتلگاه با تن بی سر بلند شد

مادر ببین عزیز تو را نحر کرده اند
راسم به روی نیزه ی لشکر بلند شد

  • شنبه
  • 7
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 2:20
  • نوشته شده توسط
  • سادات

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران