• دوشنبه 5 آذر 03


اشعار شهادت حضرت زهر(س)،(من آن بی بال و پر مرغم که تو بال و پرم بودی)

2614

من آن بی بال و پر مرغم که تو بال و پرم بودی

دگر تنهای تنهایم تو تنها یاورم بودی

یگانه تکیه گاه من شهید بی گناه من

امید من، پناه من نه تنها همسرم بودی

 

چراغ ماه هم نوری ندارد بهر من دیگر

تو هم خورشید من هم ماه من هم اخترم بودی

زپا افتاده ام ای هست و بود رفته از دستم

که بعد از مصطفی ص تنها تو رکن دیگرم بودی

سراپا نخل لب برگ و بر و بی شاخه گردیدم

شکسته شاخه ای گشتم که تو برگ و برم بودی

گل من تا ابد از باغبانت میکشم خجلت

که پا مال خزان در پیش چشمان ترم بودی

هر آن کس داشت با من دشمنی دیدم تو را می زد

قتیل انتقام جنگ بدر و خیبرم بودی

سراپا درد بودی پیش چشم من ننالیدی

خدا را تا کجا فکر دل غم پرورم بودی؟

تما م شهر با من دشمن و من یکه و تنها

نه همسنگرخدا داند تو تنها سنگرم بودی

نبود از موی تو موئی پریشان تر ولی دیدم

به فکر شانۀ گیسوی زینب س دخترم بودی

بگو با دوستان ناگفته غم های مرا (میثم)

که با سوزت زبان سینه ی پرآذرم بودی

شاعر:میثممن آن بی بال و پر مرغم که تو بال و پرم بودی

دگر تنهای تنهایم تو تنها یاورم بودی

یگانه تکیه گاه من شهید بی گناه من

امید من، پناه من نه تنها همسرم بودی

چراغ ماه هم نوری ندارد بهر من دیگر

تو هم خورشید من هم ماه من هم اخترم بودی

زپا افتاده ام ای هست و بود رفته از دستم

که بعد از مصطفی ص تنها تو رکن دیگرم بودی

سراپا نخل لب برگ و بر و بی شاخه گردیدم

شکسته شاخه ای گشتم که تو برگ و برم بودی

گل من تا ابد از باغبانت میکشم خجلت

که پا مال خزان در پیش چشمان ترم بودی

هر آن کس داشت با من دشمنی دیدم تو را می زد

قتیل انتقام جنگ بدر و خیبرم بودی

سراپا درد بودی پیش چشم من ننالیدی

خدا را تا کجا فکر دل غم پرورم بودی؟

تما م شهر با من دشمن و من یکه و تنها

نه همسنگرخدا داند تو تنها سنگرم بودی

نبود از موی تو موئی پریشان تر ولی دیدم

به فکر شانۀ گیسوی زینب س دخترم بودی

بگو با دوستان ناگفته غم های مرا (میثم)

که با سوزت زبان سینه ی پرآذرم بودی

شاعر:میثم

 

  • پنج شنبه
  • 1
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 5:43
  • نوشته شده توسط
  • علی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران