تیره گی با جلوه ی داور نمی دانم چه کرد
غم به جان دخت پیغمبر ص نمی دانم چه کرد
شعله ی آتش چو از بیت خدا بالا گرفت
باغبان با غنچه ی پرپر نمی دانم چه کرد
از صدای ناله ی زهرا س مدینه گفت آه
این صدا با ساقی کوثر نمی دانم چه کرد
سینه ی دخت نبی ص آیینه ی وحی خداست
با چنین آیینه میخ در نمی دانم چه کرد
بر سر یک بانوی تنها، چهل نامرد ریخت
این ستم با فاتح خیبر نمی دانم چه کرد
فاطمه س دنبال حیدر ع زینب س از دنبال وی
مادر افتاد از نفس دختر نمی دانم چه کرد
دست قنفذ رفت بالا بازوی زهرا س شکست
دست های بسته ی حیدر ع نمی دانم چه کرد
با نگاه دو کبوتر بچّه ی بی بال و پر
در میان دشمنان ، آذر نمی دانم چه کرد
سالها «میثم» ، علی ع در خانه ی بی فاطمه س
بی کس و تنها و بی یاور نمی دانم چه کرد
شاعر:میثم
- پنج شنبه
- 1
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 15:23
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه