شام هجران گشته و در دل هوای مادر است
نه فلک، هفت آسمان بزم عزای مادر است
خاطراتش خانه را بیت الحزینی کرده است
هر کجا را بنگری در نالههای مادر است
زیر لب میگفت فضه پشت در، کنج حیاط
بین این دیوار و در هم جای پای مادر است
لحظهای اسماء کنار چرخ دستاسش نشست
دستهای چرخاند و گفتش آشنای مادر است
خواهرم کلثوم گریان بین حجره داد زد
ای خدا این بستر خونین برای مادر است
ناگهان زینب هراسان چادری سر کرد و گفت
تا قیامت این سند بهر حیای مادر است
اهل خانه منقلب گردیده دنبال حسن
تازه فهمیدند امشب او عصای مادر است
دم نزد بابایمان از آیههای کوثرش
منشاء صبر پدر تنها دعای مادر است
من حسینم من که امشب غصه از بر میکنم
سطر آغاز قیامم، کربلای مادر است
نه فلک، هفت آسمان بزم عزای مادر است
خاطراتش خانه را بیت الحزینی کرده است
هر کجا را بنگری در نالههای مادر است
زیر لب میگفت فضه پشت در، کنج حیاط
بین این دیوار و در هم جای پای مادر است
لحظهای اسماء کنار چرخ دستاسش نشست
دستهای چرخاند و گفتش آشنای مادر است
خواهرم کلثوم گریان بین حجره داد زد
ای خدا این بستر خونین برای مادر است
ناگهان زینب هراسان چادری سر کرد و گفت
تا قیامت این سند بهر حیای مادر است
اهل خانه منقلب گردیده دنبال حسن
تازه فهمیدند امشب او عصای مادر است
دم نزد بابایمان از آیههای کوثرش
منشاء صبر پدر تنها دعای مادر است
من حسینم من که امشب غصه از بر میکنم
سطر آغاز قیامم، کربلای مادر است
- جمعه
- 2
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 5:36
- نوشته شده توسط
- علی
- شاعر:
-
حسن ثابت جو
ارسال دیدگاه