• چهارشنبه 16 آبان 03


اشعار شهادت حضرت فاطمه(س)،(تا همین چند شب پیش که پیغمبر بود)

2145

تا همین چند شب پیش که پیغمبر بود

محور آل کسا فاطمۀ اطهر بود

رفت پیغمبر و پاشید ز هم آل عبا

نه همین غصّه، غم آخریِ کوثر بود

 

می درخشید رخ فاطمه ام روزی چند

نور زهرا نفسِ زندگی حیدر بود

دستِ من، بند به غسل و کفن احمد شد

ناگهان قتلگه فاطمه پشت در بود

در کمین آمد و صیاد طنابم افکند

آتش و دود در اطراف حرم یکسر بود

ریسمان بسته مرا بُرد که دیدم بانو

چادرش خاکی و خونی است ولی بر سر بود

چه کنم امر نبی بود که من صبر کنم

طاقتم رفت ولی طاعت من برتر بود

دست من بسته ولی دست حریفانم باز

روی این آتش نمرود چه خاکستر بود

بازوی فاطمه ام نیروی من بود ولی

چه بگویم که غلاف آهن سنگین تر بود

منبر و مسجد و محراب کمی فاصله داشت

از اُحُد دورتر انگار همین منبر بود

کفر می خواست که من بیعتِ ابلیس کنم

صیحۀ فاطمه ام مانع آن کافَر بود

خطبه غرّاتر از آنست که وصفش بتوان

چشم ها شاهد پیغمبریِ دیگر بود

درد آن پهلو و بازو همه از یادش رفت

که حمایت ز ولای علی واجب تر بود

دین بقا یافت از این خطبۀ زهرا ورنه

اولین فتنه همان توطئۀ آخر بود

فاطمیون ره زهرای مرا پیمایند

غیر او کی اثر از حیدر و پیغمبر بود

صاحب فاطمیه مادر عاشوراهاست

کربلا هم شجر طیّبۀ کوثر بود

چون کند منتقم فاطمه از کعبه قیام

گوید آزاده ترین زن به خدا کوثر بود


شاعر:؟؟؟

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 5:40
  • نوشته شده توسط
  • علی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران