سرای دیده بارانی است مردم
دگر وقت پریشانی است مردم
رسیده باز بوی فاطمیه
هوای شهر طوفانی است مردم
گرفته غم چنان راه نفس را
که گریه هست، آوا نیست مردم
کسی که سوز زهرا در دل اوست
ندایش بیت الاحزانی است مردم
رسد از آسمان ها یک صدایی
ببینید صوت زهرایی است مردم
یکی گوید به این هیزم بدستان
سرایم عرش رحمانی است مردم
به آن دسته که در راهند گویید
به پشت در دگر جا نیست مردم
لگد، مسمارِ در، فضه کجایی
که دیگر وقت افشاء نیست مردم
چنان در سینه جا خوش کرد مسمار
نیازی بر لگدها نیست مردم
بیاور زود فضه چادرم را
زمانی بر مدارا نیست مردم
علی را دست بسته می کشند و
کنون وقت تماشا نیست مردم
گرفتم دامنش را تا بدانند
امیر عشق تنها نیست مردم
اگر دست از سر او برندارید
دم گیسو پریشانی است مردم
مقام دختر احمد که کمتر
از آن ناقه به دنیا نیست مردم
یهودیِ فدک اینجا صدا زد
که این رسم مسلمانی است مردم ؟
شاعر:قاسم نعمتی
- جمعه
- 2
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 5:53
- نوشته شده توسط
- علی
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
ارسال دیدگاه