• دوشنبه 3 دی 03


اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(حق شکرش نتوان کرد ادا سبحان را)

2531
2

حق شکرش نتوان کرد ادا سبحان را

که عطا کرده به ما فاطمه قرآن را

چه بگوئیم خدایا ز جلالت هایش

که سراپردۀ نور است همه نیکان را

 

وصف توحید هم از منظر خورشید سزاست

شرح آن خطبه کند حمد و ثنا رحمان را

مدح احمد همه در آینۀ فاطمه بین

در خور شأن رسالت بنگر برهان را

ایها الناس بدانید که من فاطمه ام

بضعۀ آن که خداوند ستاید آن را

پدرم هست پیمبر ولی ام هست علی

افتخاری ست چنین شخصیت انسان را

راستی راز پس پرده برون کرد نبی

چون برافکند نقاب سپهِ شیطان را

حکمت و پند ره آورد قیام نبوی ست

مکتب وحی زدوده ز بشر طغیان را

بت پرستی همه برچید و موحد ها ساخت

داد در دست شما سلسلۀ ایمان را

حال ای مردم گمراه چه شد دین شما؟!

ننگ اشباهِ رجال است چرا مردان را

چه شد آن روحیۀ رزم و سلحشوری تان؟!

نام و نان بُرده چرا از کفتان فرقان را

یادتان رفته مگر جاهلیت را، مردم!

پرچم امر به معروف چه شد دستان را؟!

برق چشمان شما حال، تماشاگرِ چیست؟

حق کُشی گشته، ببندید چرا چشمان را؟!

رفت پیغمبر و داغش به دل زهرا ماند

این همان داغ عظیم است دل سوزان را

یادتان رفت چرا بیعت صحرای غدیر؟!

پشت کردید چرا قافلۀ رضوان را؟!

با شمایم مگر این آیه فراموش شده؟!...

که اولوالامر کند حکم به ما فرمان را

این بهانه است که از باغ فدک می گویند

با هیاهو بسِتانند ز ما میدان را

شاعر:محمود

  • جمعه
  • 2
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 6:0
  • نوشته شده توسط
  • علی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران