پروانه شدم شعله به پای تو نگیرد
این حادثه بر هیچ کجای تو نگیرد
بین نفس سینه ی من فاصله افتاد
تا این که در این شهر صدای تو نگیرد
تا این سپر تا شده ات فایده دارد
ای کاش مرا از تو خدای تو نگیرد
پهلو زدم آن قدر که مسمار بیفتد
تا موقع رفتن به عبای تو نگیرد
افتادن من در وسط کوچه صدا کرد
آری خبری نیست برای تو نگیرد
من شیشه سپر می کنم امروز برایت
تا سنگِ سر کوچه به پای تو نگیرد
تو خواستی این بار فدایم شوی اما
من خواستم این بار دعای تو نگیرد
علی اکبر لطیفیان
- جمعه
- 2
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 11:51
- نوشته شده توسط
- علی
- شاعر:
-
علی اکبر لطیفیان
ارسال دیدگاه