دیگر در آسمان امیدم ستاره نیست
انگار جز یتیم شدن راه چاره نیست
حالا که عازم سفری پس مرا ببر
درکار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
معجر ز چهره باز کن امشب که بعد از این
فرصت برای دیدن رویت دوباره نیست
جای سلام پلک به هم میزنی چرا
راهی برای حرف زدن جز اشاره نیست ؟
این یادگارها که به من هدیه میدهی
در بین شان چرا اثر از گوشواره نیست
معلوم شد چرا ز کفن ها یکی کم است
سهمی برای آن بدن پاره پاره نیست
علی صالحی
- شنبه
- 3
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 7:26
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه