دوباره زنده شدم با دعای مادرتان
قلم زدم و سرودم برای مادرتان
دوباره دفتر شعرم ستاره باران است
و شمس فاطمه بر روی جلد تابان است
دوباره کاغذ دفتر چه قدر نورانی است
دوباره چشم مدادم چه قدر بارانی است
دوباره خط نوشتن چه منجلی گشته
خوشا به حال دلم قافیه علی گشته
دوباره طبع سرودن شبیه قرآن است
و قطره قطره ی کوثر ملاک اوزان است
دوباره بغض عجیبی میان تلمیح است
دوباره بارش باران ، زمان تلمیح است
صدای ناله ی سردی میان یک کوچه
دوباره قامت ماه کمان یک کوچه
دوباره غارت حقّ و صدای یک سیلی
دوباره یاس سپیدی رخش شده نیلی
دوباره کاسه ی برگی به روی خاک زمین
و آن طرف گل زخمی به روی خاک زمین
دوباره شبنم برگی چکید در دلها
و نقش مقتل دل شد ندای وا امّاه
دوباره حمله ی گرگان به خانه ی احزان
دوباره کشتن یوسف به پشت درب آن
دوباره چشم مدادم شده یم خوناب
چو میخ را که سرود طاقتش دگر شد تاب
نفس برید و نشست و به پای فاطمه مُرد
میان روضه ی پهلو ، برای فاطمه مُرد
به روی قبر مدادم نوشته شد زهرا...
...ز غصه ی غم حیدر برید از دنیا
- یکشنبه
- 4
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 7:32
- نوشته شده توسط
- feiz
ارسال دیدگاه