• دوشنبه 3 دی 03


شعر شهادت حضرت رقیه(به دامنم ببرد رشک، آسمان بابا!)

1142

  به دامنم ببرد رشک، آسمان بابا!
 به ماه تا که تو را می دهم نشان بابا!
تو بعد نیزه و طشت و تنور و خورجین ها
 شدی به کودک ویرانه میهمان بابا!
کلافه کرده مرا این خرابۀ تاریک
 کلافه کرده مرا درد استخوان بابا!
هراس دارم از این کوچه های نامحرم
 ز بس که طعنه شنیدم از این و آن بابا!
خرابه تکیه و منبر شده است دامانم
 گلوی تشنه و زخم تو روضه خوان بابا!
تو زخم روی لبت خورد و من سر جگرم
 ز بس که زد به لبت چوب خیزران بابا!
تو را به گودی مقتل کشیده اند و مرا
 کسی به سمت خرابه کشان کشان بابا!
کشید زلف تو را مشت شمر در گودال
 کشید موی مرا دست ساربان بابا!
 

  • دوشنبه
  • 5
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 6:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران