• دوشنبه 3 دی 03


شعر شهادت حضرت رقیه(ای کاش اشک دیدۀ من بسترم نبود)

3388
3

 ای کاش اشک دیدۀ من بسترم نبود
می سوختم چو شمعی و خاکسترم نبود
بود اول مصیبت من غصۀ فراق
 دردا که داغ هجر غم آخرم نبود
ای ماه من، به کلبۀ احزان خوش آمدی
 بی روی تو فروغ به چشم ترم نبود
خون جگر به خوان پذیرایی من است
 شرمنده ام که سفرۀ رنگین ترم نبود
ای روشن از جمال تو صبح امید من
 در کودکی یتیم شدن باورم نبود
منزل به منزل آمدم امّا هزار حیف
 در راه شام سایۀ تو بر سرم نبود
شد خورد استخوان من از تازیانه چون
تاب تحمل این همه در پیکرم نبود
ناز مرا به ضربت سیلی کشید خصم
بابا گمان نبر که نوازشگرم نبود
تا زنده ام، به جان تو مدیون زینبم
 جز او کسی به فکر من و خواهرم نبود
افتادم آن شبی که ز ناقه به روی خاک
 از ترس، مرده بودم اگر مادرم نبود
جز دیدن جمال امام زمان «شفق»
 در روزگار آرزوی دیگرم نبود

 
شاعر:سید محمد جواد غفورزاده

  • دوشنبه
  • 5
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 6:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران