ببین آه از نهادم رفت بابا
که زینت را بدادم رفت بابا
چنان نامرد سیلی زد به رویم
که خوابیدن ز یادم رفت بابا
------------------------------------------
از این دنیا پدر دلگیر گشتم
به سن خردسالی پیر گشتم
مرا آنقدر عدویت داده آزار
که از این زندگانی سیر گشتم
---------------------------------------
منم بابا اسیر یک نگاهت
بیا تا بوسم آن رخسار ماهت
خرابه گر ندارد فرش اما
کنم گیسوی خود را فرش راهت
شاعر:حسن جواهری
- دوشنبه
- 5
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 13:4
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه