• چهارشنبه 16 آبان 03


شعر شهادت حضرت رقیه(ای سر بی تن و خونین که به دامان منی)

1281
1

 ای سر بی تن و خونین که به دامان منی
من تو را دختر و تو جانی و جانان منی
به تمام اسرا فخر کنم کین دل شب
در میان همه ای شاه تو مهمان منی
من نگویم که زمن بی خبری چون دیدم
سر نی دیده به من داری و گریبان منی
نه ز سیلی و نه ازآبله گویم با تو
که تو مجروح تر از پیکر بی جان منی
شرم دارم که کنم شکوه ز آشفتگی ام
که تو آشفته تر از موی پریشان منی
گر نشد پیش سرت بر سر پا برخیزم
عفو کن چون به بر پیکر بی جان منی
از نگاه تو هویداست مرا می بری ام
به فدایت که به فکر دل نالان منی
شاعر:حیدر توکلی

  • دوشنبه
  • 5
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:59
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران