چی میشه یه بار به این غرق گناه نگاه کنی
منِ درمونده رو با یه گفته سر به راه کنی
توی آسمون سینه که سیاه چالِ دله
چشم بی لایقم و مهمون روی ماه کنی
همه عمر پر نوره اگه از روی کرم
یه نظر به حال این خستهی بی پناه کنی
شب جمعه اومده ببین پر از معصیتم
میخوام امشب من و خالی از غم گناه کنی
قَسَمِت میدم به حق فرقِ خونین علی
منِ بی تکیهگاه و صاحب تکیه گاه کنی
قلب سوزندهی من، آتیش گرفته از گناه
میشه فکر مرهمی برای سوز و آه کنی
شبِ جمعه اومدم برای آشتی تا بگم
میتونی هر چی بخوای با من رو سیاه کنی
- جمعه
- 10
- دی
- 1389
- ساعت
- 17:19
- نوشته شده توسط
- سعید رضایی
سجاد علی پور