• دوشنبه 3 دی 03


شعر شب سوم حضرت رقیه(دردانه ی من که اینچنین گریان است)

1212
1

دردانه ی من که اینچنین گریان است
از ترس به پشت عمه اش پنهان است
نامرد!به انگشتر من قانع باش
چون قیمت گوشواره ها ارزان است
****
این دل همه ی عمر گرفتار شماست
تا آخر زندگی بدهکار شماست
عمریست رقیه! در زدن کار من است
بخشیدن تکه استخوان کار شماست
****
هر چند ز الطاف تو بی بی خجلم
این عشق تو آمیخته با آب و گلم
فردا که اسیر ظلمتم در محشر
تا نام رقیه هست٬قرص است دلم
****
هرچند گدا و خسته و بی چیزم
بانویی سه ساله آب و نانم داده
تا پارس به درگاه کریمش کردم
دستان رقیه استخوانم داده...
****
برای وصل خدا سن و سال مطرح نیست
که اینچنینی شدن را رقیه ثابت کرد...
شاعر:یحیی نژاد اسلامی

  • سه شنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران