• جمعه 2 آذر 03


شعر شب سوم شهادت حضرت رقیه(هستم یتیم لیک پر از شور وعزتم)

1435
1

 هستم یتیم لیک پر از شور وعزتم
 حُسن ختام و پرچم پایان نهضتم
 ابا خوش آمدی که ببینی که شهر شام
 افتاده در خروش ز غوغای غربتم
 آن شب که بغض غربت دیرینه ام شکست
 سنگینی بلای تو آیینه ام شکست
 با هر تنفسم به خدا درد می کشم
 از محمل افتاده ام و سینه ام شکست
 وقتی به نیزه وجهه ی بیت الحرام بود
 قلبم کجا به فکر غذا و طعام بود
 از آن زمان که وارد اینجا شدم دلم
 در فکر انقلاب در این شهر شام بود
 وقتی که دین حضرت حق بی مدد بُوَد
 درد رقیه ات نه ز ضرب لگد بُوَد
 این زخمهای پیکر من کِی مشخص است
 وقتی که زخمهای تنت بی عدد بود
 من یکتنه حریف هزاران ز دشمنم
 نقش حماسه بر تن تاریخ میزنم
 آنقدر ناله سرکشم و داد میزنم
 تا اینکه کاخ ظلم بیفتد به پای من
 دیگر کسی به آل علی سبّ نمیکند
 خون در دل شکسته ی زینب نمیکند
 بی روضه ی حسین پس از مرگ من پدر
 این شهر شام روز خودش شب نمیکند
شاعر:مجید خضرایی

  • سه شنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:5
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران