• سه شنبه 1 خرداد 03


شعر حضرت رقیه(س) -( سر بازار و ازدحام از من )

1836
1

 سر بازار و ازدحام از من
کینه ی شهر انتقام از من
خواهرت را فقط تو بگردان
هرچه سنگ است روی بام از من
**
بغض مردانه ی صدا از من
هرچه توهین و ناسزا از من
به غرور رقیه بر نخورد
کم محلی کوچه ها از من
**
این شب بی ستاره از مسلم
جگر پاره پاره از مسلم
سر اکبر به نیزه ها نرود
سر دارالاماره از مسلم
**
آخر کار قائله از من
ریسمان ،بند ،سلسله از من
خار در پای دخترت نرود
آن سه تا تیر حرمله از من
**
بر سر شانه کوه غم از من
زخم خوردن زیاد و کم از من
تو سلامت مدینه برگردی
خنجر کند و شمر هم از من
**
هرچه دارد هزینه از مسلم
پای سنگین کینه از مسلم
زینت شانه های پیغمبر
نفس تنگ سینه از مسلم
**
بزن آتش که خرمنش با من
از دهن نیزه خوردنش با من
تو نخی از عبات کم نشود
بی کفن ماندن تنش با من
**
بعد من ناله ی حرم با تو
بی قراری دخترم با تو
به پر بسته ام نگاه نکن
سر دروازه میپرم با تو
**
بعد من اصل ماجرا با تو
دردها با تو کربلا با تو
سهم من بود گردن کوفه
ته گودال و چکمه ها با تو
**
بعد من رنج همسفر با توست
سر نی گریه تا سحر با توست
به زمین خوردنم صدایش ماند
انعکاسش به طشت زر با توست
**
قسمت تلخ داستان با تو
شام غم پس حسین جان با تو
من که چیزی نمانده از لب هام
زحمت چوب خیزران با تو

  • سه شنبه
  • 14
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 5:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران