دو چشم پر خونِ مادري كه شبيه ابر بارونه
از دل خيمه با قلب محزون ميون قلب ميدونه
ميگه پاشيد اي گلاي من ، بريد به پيش برادرم
ولي بمونه به يادتون ، قسم به دينش به مادرم
منم از تو خيمه ها ، بريد دعاتون مي كنم
دلم دنبالتون مياد ، اگه نگاتون مي كنم
بدرقه ي هديه هاي زينب ، چشاي غرق الماسه
جنگيدن اين دو بچّه شيرم شبيه جنگ عبّاسه
رجز مي خونن كه زاده ي جعفر طيّاريم و حيدريم
فدائيانِ خون خدا ، طلايه داران مادريم
تو خيمه قلب مادري داره تلاطم مي كنه
وقتي مي گن حسين حسين فقط تبسّم مي كنه
- سه شنبه
- 6
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 16:6
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه